در گذر از مارپیچ زندگی....

متن مرتبط با «کارمند» در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... نوشته شده است

آخر سال و قصه های همیشگی یه کارمند

  • آخر سال شده و باز جو تعدیل و تهدید و اخراج و ترس و جهنمی به نام محل کار!!!! انگار یه کارمند هر سال باید با همین استرس سالش رو تموم کنه. کل سال جون بکنه و بله قربان گوی یه مشت آدمی که قبولشون نداره و داد خور و دعوا خور و آخر سال هم استرس و تهدید اخراج!!! کل سال دختر فلان مدیرعامل پا روی پا بندازه و تو شاهد باشی که از بیکاری حوصله نازک نارنجیش سر رفته و مامانیش براش از دانشگاهش کتاب میاره که خانوم اینجا ترجمه کنه و هم انگلیسیش یه وقت افت نکه، هم کوچولوش حوصله اش سر نره، هم یه منبع درآمد دیگه براش باشه. کل سال این آدم جلوی چشمته و باید ببینی و فقط سکوت کنی. خدا رو شکر اینجور آدمها کم هم نیستن توی سازمانها. اون وقت تو باید بجنگی و کارت رو با چنگ و دندون نگه داری و حفظ کنی و آخر سال بازم دختر مدیرعامل توی سیف ساید و امثال تو از استرس اینکه تصمیم گیرنده ها دارن راجع به تو چی میگن و باهات چی کار میخوان بکنن، بمیری و از اسرس آب شی و دختر مدیرعامل زنگ بزنه بگه هنوز تعدیل نشدی، هنوز هستی!!!! خوب شاید راست میگه. شاید مملکت به مفت خورای اینچنین که پدرشون یه موقعی زحمت کشید و رفت جبهه و رزمنده و جانباز شد و بعد هم زرنگی کرد و خودش رو وصل کرد، بیشتر احتیاج داره. شاید این ماییم که توی این شرکت که هیچ، توی این مملکت اضافی هستیم. دلم میخواد فرار کنم از همه این استرسها و محدودیتها که دور تا دورم رو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها