ما دلشدگان....

جابجایی تموم شد هر چند که هنوز تبعاتش باقی مونده. جای جدیدم رو دوست دارم، خیلی هم دوست دارم و امیدوارم حالا حالاها حفظ بشه. خلاصه کنم که شرایط کاری فعلاً استیبل هست اگه بذارن و این دختره هم روابطش خیلی باهام عوض شده و من خدا رو شکر می کنم بابتش و امیدوارم همینطور بمونه.

تصمیم گرفتیم با پولمون یه ویلا بخریم ولی یه ویلای شهرکی تمیز و اگه نشد هم پول بمونه جمع کنیم بیشتر بشه تا بتونیم چیز بهتر گیر بیرم. حالا دیگه توکل به خدا ب چند نفری حرف زدیم و در حال جستجو هستیم.

شبها خوابم خیلی بد شده. از وقتی عمه سکته کرده اصلاً آرامش ندارم. وقتی می بینم همه چیز رو می فهمه ولی حتی نمی تونه کلمه ای حرف بزنه و دردش رو بگه منفجر میشم از ناراحتی. به قول بزرگا کاش خدا خودش امانتش رو پس بگیره و یا یه معجزه ای بشه حالش خوب بشه.

شب کم می خوابم و گاهی قبل خواب یه دور گریه می کنم و دیگه خلاصه صبح که میخوام بیام سر کار واقعاً جونی برام نمی مونه. همین الان که دارم می نویسم دلم می خواست دراز می کشیدم و دو ساعتی می خوابیدم و حسابی سر حال می شدم و کارهام رو می کردم.

پسری خیلی شیرین شده، بعضی وقتها کاراش انقدر شیرین و خنده داره که دلم میخواد بخورمش و انقدر پشت هم بوسش می کنم که کلافه اش می کنم اما خودم خسته نمیشم. البته به همون اندازه هم شیطنتهاش زیاد شده و میشه گفت یه پسر خرابکار شده که دائم وسایل خونه رو داره دستکاری می کنه. خدا رو شکر پرستارش خوبه و همچنان راضی هستیم و خدا رو شکر می کنم مشکلاتی که بقیه دارن و ما خودمون با پرستار قبلیش داشتیم تکرا نمیشه.

پسری توی حرف زدن ظاهراً بسیار بسیار تنبله اما می تونم بگم نود درصد حرفهامون رو متوجه میشه و اینو از عکس العملهاش میشه فهمید. حالبه که هم فارسی هم ترکی یعنی تا حد زیادی ترکی رو هم متوجه میشه ولی مشخصاً فارسی رو بیشتر. با ماماینا همچنان رابطه خوبی داره و خونشون میمونه و امیدوارم که تا بزرگ شدنش همینجوری بمونه که من واقعاً روزهایی رو لازم دارم به کارهای شخصیم برسم.

این سرماخوردگی لعنتی ما رو ول نمی کنه و من نمی دونم تا کی قراره ادامه پیدا کنه. پسری که همجنان آبریزش بینی داره و شبها نفس سخت می کشه و اذیته. اینم بگم که دیشب خیلی شیک و مجلسی و تمیز خوابید و فکر کنم فقط یه بار یه کوجولو بیدار شد و سریع خوابید. یعن ییکی از آرزوهام اینه که پسری شب تا صبح آروم و بدون بیدار شدن بخوابه.

خلاصه این روزها هم خوبن هم بد. هم غم دارن هم شادی. کلاً رسم زندگی همینه گویا. خدایا خودت کنارمون باش که شادیهامون رو چند برابر کنیم و زندگی آروم و پر از آسایشی داشته باشیم.