ثانیه هایی که امروز نمیگذرن

امروز خیلی داره دیر می گذره. خیلی. این عمره که سوار عقربه های ساعت شده داره همینجوری جلو میره و من وقتی سر کارم شدیداً در انتظار گذر زمانم با اینکه می دونم این عمره که داره می گذره.... ثانیه ها پشت هم بیایید و برید میخوام پاشم پیاده تا خونه برم، از این هوا لذت ببرم، برسم خونه برم زیر دوش آب گرم و بعد سرم رو بذارم کنار سر پسری و عمیق بخوابم......

برای پسرم:

این روزها خیلی شیرینتر از همیشه شدی. شیطنتهای خاص خودت رو داری و گاهی از اینکه این همه جمله منفی در مقابل کارات میارم خودمم عذاب وجدان می گیرم، چه کنم که نگران میشم بهت آسیبی برسه. خیلی تلاش می کنی حرف بزنی و کاملاً با ایما و اشاره منظورت رو بهمون می فهمونی. تنها کلمه هایی که میگی مامان و بابا و آب و دد هست. همه میگن حرف زدنت تاخیر افتاده اما به نظر من کارهات خیلی منطقی و از سر هوش بالاته. مثلاً خیلی زود یاد گرفتی چطور با موبایل زنگ بزنی یا پلی و استاپ کردن کلیپ روی تبلت یا زیاد کردن صدا.  منو بابایی رو خیلی بیشتر از قبل می شناسی و من عشق می کنم از محبتت به خودم. کمی هم وابسته شدی  البته. گاهی میای بفلم می کنی و لبهات رو به نشونه بوسیدن روی گونه هام میذاری و اون لحظه منو می کشی از شدت عشق و من دیگه چیزی از دنیا نمیخوام. کفش پوشیدنت بدون اینکه بدونی چه وقتی از روز هست و دد دد گفتنت ما رو به خده وا میداره. .قتی هم که کاپشنتن رو میاری تنت کنیم یعنی عزمت کاملاً جزمه. هر کاری منو بابا می کنیم دوست داری تقلبد کنی و عینش رو انجام بدی. در کنار همه شیطنتها و خرابکاریهات و شلوغیهات باید بگم خیلی پسر مرتب و منظم و قاننمندی هستی. مثلاً اگه در کمد رو باز می کن یکارت که تموم شدی می بندی یا آشغالها رو اصرار داری ببری بریزی سطل زبله حتی اگه ازت نخوایم. وقتی هم کاری ازت میخوایم با چند بار تکرار معمولاً انجام میدی. خیلی پسر مهربونی هستی. بعضی وقتا نق میزنی ولی عموماً بچه مهربون و خوش اخلاقی هستی و ما عاشق همین لبخندهای همیشگیت توی خونه هستیم. خلاصه که اخلاقت عالیه عشقم همینجوری بمون لطفاٌ و بهمون عشق بده. همیشه دوستت دارم....

عاشق تو - مامان سمیرا