دکترا جان سلام....

سه شنبه که تعطیل بود و گیلان رو برف گرفته بود و استثنائاً همسری خونه بود، فرصت خوبی شد که خونه تکونی اساسی کنیم و عجیب این خونه تکونی به دل من نشست. چهارشنبه رو هم مرخصی گرفتم و خلاصه حسابی افتادیم به جون خونه. پسری یکی از دیوارها رو انقدر خط خطی کرد بود که مونده بودم چی کار کنم. من همیشه از تمیز کردن دیوار و پخش شدن سیاهیش فوبیا داشتم اما به لطف چند منظوره اتک انقدر دیوارهای نشمین برق افتاد که نشسته بودم با لذت نگاه می کردم و کیفور می شدم. خلاصه درسته خیلی زود دست به کار خونه تکونی شدم اما خیالم راحته که کارهای اساسی تموم شد و خرده خرده کارهای باقی مونده رو تا عید انجام میدم. تمیز کردن دیوارهای پذیرایی و اتاق خواب، تمیز کردن فرش و راحتی نشیمن، شستن پتوها و ملافه ها و یه تمیزکاری کلی توی آخرین هفته تنها کارهایی هست که مونده و به جز تمیز کردن دیوارها خیلی زیاد و انرژی بر نیست. البته سرویس ماشینم هست که همسر قراره سه هفته دیگه زحمتش رو بکشه.

و اما از این بخش راضی کننده زندگی که بگذریم می رسیم به تصمیم جدید و جدی بنده. این تعطیلی فرصتی شد تا برم مشاوره برای آزمون دکترا و بسیار زیاد انرژی گرفتم و به نظرم اومد خیلی سخت و پیچیده نیست. احتیاج دارم رزومه ام رو قوی تر کنم و از اردیبهشت روزی دو سه ساعت مطالعه کنم و تقریباً مطمئنم قبول میشم اکه خدا بخواد و کمک کنه.

و به این ترتیب هدفی جدید در زندگی من نمایان شد و امیدوارم که بتونم از پسش بربیام و پشتکار داشته باشم که به سرانجام برسه. خدایا مثل همیشه حمایت کن و کنارم باش.

و اینکه امسال ولنتاین و روز زن یکی شد و همسری عجیب سورپرایزم کرد. راستش تصورشم نمی کردم که امسال بخواد برام کادویی بخره هم به خاطر اینکه هزینه هاش برای شمال زیاد بود و هم به خاطر بحثهایی که بینمون بود. ولی وقتی خونه ماماینا صدام کرد توی اتاق و پلاک قلب خوشگل رو بهم داد انقدر ذوق کردم که واقعاً داشتم بال درمیاوردم. خوشحال شدم که هنوز انقدر براش با ارزشم و طلا دوستی خانمها رو هم که نمیشه اصلاً کتمان کرد. اینم از این...

مثل هر سال بیصبرانه منتظر تعطیلات عید و انرژی گرفتن برای سال جدید هستم. کاش پروژه شمال زود تموم بشه و این استرس دائمی و رفت و آمد دائمی همسری به سرانجام برسه. منم بتونم با قدرت و انرژی سال جدید رو با هدف گذاری کنکور شروع کنم.