در گذر از مارپیچ زندگی....

متن مرتبط با «انشا درباره ی تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم» در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... نوشته شده است

بازنده همیشگی

  • می ترسم مثل همیشه بازنده بازی من باشم، می ترسم مثل همیشه زمین بخورم. می ترسم خیال پردازیهای این بار هم مثل حباب بترکه بالا سرم. چرا؟ چرا همیشه بازنده منم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ترسی که باید بمیره

  • ریشه همه بدبختیهای من ترس هست. دارم یه کاری می کنم که یک ماهه مغزم رو پر کرده. کاری که خیلی ترس داره اما باید انجام بشه. باید یه جهش اتفاق بیفته، به خاطر خودم و به خاطر دردونه ام.من میخوام پا بذارم روی ترسهام و از یه ارتفاع بلند بپرم و بعد چتر باز بشه و آروم فرود بیام روی زمین. من می تونم.من می تونم.من می تونم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رهایی

  • بالاخره یه روزی میاد که رها میشم. الان واق واق کن سگ عوضی، بزن، بشکون، فحش بده، تحقیر کن، تهدید کن، هر کاری عقده های روانی 40 ساله است رو خالی می کنه انجام بده، بالاخره آزاد میشم. مثل روز برام روشنه........ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزای مزخرف

  • تف تو این شانس تف تو این مملکت تف تو این زندگی تف تو این اقبال و بخت من تف تو این شرایط بیخود و ت.خ.م.ی, ...ادامه مطلب

  • جاده خاکی

  • راه رو گم کردم. انقدر این زمین خاکی رو اومدم جلو که حتی الان اگه بخوام راه رو پیدا کنم و برگردم جاده آسفالت انداز یه زندگی دیگه زمان می بره. الان باید برسم به یه پرتگاه و انقدر تند بدوم که پرت شم اون پایین. کل مدتی که دارم پرت میشم این زندگی 36ساله از جلوی چشمم رد بشه و مثل تیزر یه فیلم سینمایی خلاصه ملال آور زندگیم رو نمایش بده. آره این منم آدی که به ته خط رسیده و حتی نمی دونه توی این دنیا دنبال چی هست.ای زندگی مسخره قصد نداری تموم بشی؟! قصد نداری رهام کنی؟! من از این ادامه استعفا دادم کاش یکی منو بشنوه.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آخیش تمووووم

  • آدمهای نفرت انگیز، آدمهای ترسناک، آدمهای زشت، آدمهای عوضی، آدمهای کثیف، آدمهای....از این روزهای زندگیم متنفرم. و فقط به تهش فکر می کنم. اونجایی که نگاه کنم به عقب بگم آخیش تموم شد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تنهایم

  • گاهی حتی در انبوه جمعیت تنهایی جانفرسایم را فراموش نمی کنم. این چه غم دردناک عجیبی است که بر قلبم سایه افکنده و مرا تا مرز پوچی و هیچی می برد. چه تنهایی عجیب و حجیمی. چه روزهای غریبی. مقصد کجاست، چند سال، چند ماه، چند هفته، چند روز، چند ساعت، چند دقیقه، چند ثانیه باقی مانده تا تمام من. دیگر به تنگ آمدم از شمارش لحظه ها...... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تراژدی غمناک من

  • نمی دونم فلسفه شبهای زندگی من چیه که تبدیل شده به تراژدی زندگیم. تراژدی زندگی من انقدر غمناک نوشته شده که تمام جسم من رو اشک می کنه و از چشمهام جاری. شبهای زندگی من داستان عجیبی داره. از وقتی نوجوون بودم شاید حتی قبلتر وقتی یه بچه کوچیک بودم این تراژدی غمناک با من بوده و هست. انقدر شبها به نبودنم فکر می کنم که فکرم درد می گیره و دلم میخواد یکی بیاد در گوشم بگه نگران نباش امسال دیگه سال آخرته، دیگه چیزی نمونده تا تمامت. چشمم که به پسر معصومم می افته با خودم میگم می تونه بدون من؟!!! با خودم میگم من چقدر خودخواهم اینکه دیگه همه وجودش و بودنش انتخاب من بود، بودن این پاک مطلق که دیگه نمی تونه دروغ باشه، نمی تونه اشتباه باشه، نمی تونه آزارم بده. اما انگار این چشمهای معصوم هم نمیشه انگیزه کافی برای بودنم. تنها انگیزه ای شده برام برای درجا زدن، برای سکون ولی باشم که برسه به روزهای بالندگی. بعد یه نفس راحت بکشم و بگم تماااام، دیگه اینجا کاری ندارم. نمیدونم کی، نمیدونم چقدر طول می کشه ولی میاد اون روز. اون روزی که دیگه هیچ خط اتصالی بین من و این دنیا نیست. اون روزی که دیگه خیالم و وجدانم راحته از پسری که جون گرفته و بال پرواز و پای دویدنش چشم همه دنیا روخیره کرده. اون روز دیگه هیچ کاری توی این دنیا ندارم. نمی دونم کی، نمیدونم چقدر طول می کشه ولی میاد اون روز....داستان عجیبی داره این دنیا، سرنوشت عجیبی نوشتی برام....... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تنهاییم

  • تنهاترینم. دلم میخواد بمیرم، دلم میخواد با پسرم دو تایی بمیریم., ...ادامه مطلب

  • زندگی بی معنی من

  • دیگه حتی گفتن این جمله که نفرت انگیزی هم اذیتم نمی کنه!!! سر شدم، اونم پررو. دیگه خیالش راحته، با وقاحت تمام زل میزنه بهم میگه نفرت انگیزی!!! دیگه حتی برام مهم نیست که نفرت انگیزم!!! تنها کسی که این روزها میگه دوستت دارم پسرمه، وقتی از سر کا رمیرم دنبالش و میریم خونه، آماده خواب که میشه بهم میگه بیا کنارم من می ترسم، میرم کنارش و دستاش رو دور گردنم حلقه می کنه و میگه دوستت دارم خیلی اندازه دنیا. پسرم تنها کسیه که به وجودم نیاز داره، اون تنها کسیه که منو قلباً دوست داره، اگه نبود حتماً الان زیر خروارها خاک بودم.نمی دونم تهش کی هست، اون نفس آخری که میاد و دیگه برنمی گرده. من منتظر اون نفس آخرم. من آخر آخر خطم. اگه لبه این پرتگاه وایسادم و تعادلم را حفظ کردم فقط به خاطر پسرمه. به خاطر اینکه پسرم هنوز به من احتیاج داره. من لحظه شماری می کنم برای بزرگ شدنش. من لحظه شماری می کنم تموم بشه این نفسها و برسم به آخرش، برسم به لحظه پرت شده از لبه این پرتگاهی که الان جلوش وایسادم. من آخر آخر خطم. فقط منتظرم پسرم بزرگ بشه که نفس آخر رو بکشم.....مرگ مرگ مرگ مرگ به فریادم برس، سراغم بیا، این دنیا دیگه جای من نیست.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • لعنت به این روزها

  • گاهی با خودم فکر می کنم چقدر ناتوانم. گاهی ضعفهام به قدری بر من چیره میشن که رمقی برای ادامه برام نمی مونه. هیچ وقت هیچ چیز اونجوری که خواستم نبوده!!! هر چقدر هم براش جنگیدم نبوده. هیچ وقت و هیچ لحظه , ...ادامه مطلب

  • التماس می کنم

  • با خودم فکر می کنم این روزها اگه تموم بشن روزهای خوب بهمون رو می کنه؟!!! از کرونای لعنتی پر رنگتر الان برام کارمه. بیش از هر چیزی مهمه برام. چون سابقه اون آنفلوآنزای وحشتناک آبان ماه رو دارم، با خودم , ...ادامه مطلب

  • اینو کجای دلم بذارم

  • انقدر بهم تیکه میندازه که مثل یه آدم ضعیف نشستم توی کنج و به حال خودم زار میزنم. چرا انقدر بهش اهمیت میدم چرا انقدر بهش توجه می کنم چرا چرا....خدایا کمکم می کنی واحدم عوض بشه هم این راحت بشه از من، هم اذیتش به من تموم بشه. خدایا پناهم تویی بهم رحم کنه و کمکم کن. خدایا فقط تو رو دارم., ...ادامه مطلب

  • این روزهای سیاه

  • این روزهای سیاه چرا تموم نمیشن؟!! چرا این روزها انقدر تیره و تار و بیخودن. چرا انقدر دنبال همه چیز باید بدوئم و به هیچ جا نرسم. چرا هیچ وقت روی آرامش رو نمی بینم. مشکل کجاست؟ مشکل منم. این روزها با خو, ...ادامه مطلب

  • اولین روز کاری در سال 99

  • امروز یکشنیه هفدهم فروردین ماه سال 99 اولین روز کاری برای من آغاز شد. شروعی که پر از استرس و چی میشه، هست!!! ویروسی که دنیا رو از ریشه داره میزنه و انگار پایانی هم براش نیست، استرس این روزهای خلوت رو , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها