آخر خط

ساخت وبلاگ

تمام این ثانیه ها بیخودترین لحظات زندگیم رو دارم سپری می کنم. حس آدمی رو دارم که یه جا وایساده و سیل جمعیت با سرعت نور دارن از کنارش رد میشن و هی ضربه میزنن و هی می افته و گاهی دیگه حتی توانی برای بلند شدن هم نداره. یکی از روی دستش رد میشه، یکی از روی پاش، یکی از روی بدنش. حتی حس و حال فریاد زدن هم نداره.

زندگیم هیچ وقت اونجوری که دلم خواسته پیش نرفته یا اگر هم معدود دفعاتی پیش رفته آخرش اون چیزی نشده که باید می شد. من همیشه درگیر این پارادوکسهای عجیب و غریب زندگی ام. من کم آوردم. اونقدر کم آوردم که اگر چاشنی جرات هم به این لجن بازار زندگیم اضافه می شد الان حتماً زیر خروارها خاک بودم .

دلگیرم از این زندگی، دلگیرم از این دنیا، دلگیرم از لحظه لحظه ای که دلم میخواد زود بگذره و منو برسونه به انتها. برسونه به ته. برسونه به آخرش، به خط پایان......

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 9:55