دندونهای قشنگت رو قربون

ساخت وبلاگ

دوباره ناراحت شدم نمیدونم چرا از من انقدر بدش میاد. اصلاً فضا رو هم باز نمیذاره باهاش حرف بزنی. قبلاً دو بار باهاش حرف زدم. یه بارش دعوا شد، یه بارش هم نتیجه نگرفتم. نمیدونم چرا انقدر با من ناراحته. همسری میگه تنها دلیلش حسودیه. خودمم نظرم همینه. دوباره امروز پشتم بهشون بود اشاره زد به بقیه که من حرف می برم من واقعاً حرف نمی برم نمیدونم چرا اینجوری منو جلوی بقیه دلش میخواد خراب کنه. من هیچ وقت نمی بخشمش هیچ وقت. با همه میگه می خنده چون باهاشون تضاد منافع نداره اما با من حرف نمیزنه چون من باهاش توی مسخره کردن و بدگویی مدیر همراهی نکردم. خدایا نمی بخشمش. خدایا به خودت سپردمش. حتی این بار اصلاً دنبال اینم نیستم که بخوام خودم رو جلوی بقیه مبرا کنم. اگه آدمها قضاوتشون رو حرف بقیه هست بذار باشه. من وظیفه ندارم ذهن بقیه رو پاک کنم. من به کسی بدی نکردم که بخوام الان دنبال خوب جلوه دادن خودم باشم. خیلی بی شخصیت و بیشعوره. خدایا خودم رو از شر به تو می سپارم. خودم رو از شر آدمهای نادون و حسود به خودت می سپارم. بهم آرامش و صبر بده و روزیم رو حفظ کن. من به تو مطمئنم پناهم باشو از شر حفظم کن. کمکم کن عصبی نشم و من به کسی شر نرسونم.

آخر هفته ماموریت بودم، موقعی که اومدم پسری کلی با مادرجون خوش گذرونده بود و کلی سر حال بود و بالاخره دندونای کوچولوش زده بود بیرون و من کلی خوشحال شدم که بالاخره راحت شد از دردهای این دندونهای پایینش. فرشها رو دادیم شستن و انگار یه بار سنگینی از روی دوش من برداشته شد. نسخه آخر پایان نامه هم بعد از رفت وبرگشتهای بسیار و مریض بازیهای فراوان استاد راهنما ارسال شد. فردا میرم که ایشاله کارهای اداریش رو انجام بدم و احتمال زیاد چهارشنبه دو هفته دیگه دفاعه اگه خدا بخواد. و من اگه خوشحال نیستمبه خاطر اینه که تا دفاع نکنم مطمئن نمیشم به خاطر همین واقعاً تا تموم شدنش توی شک و تردیدم.

این ماه خریدهای الکی زیادی داشتم و به خودم قول دادم دیگه واقعاً اینترنتی خرید نکنم و الکی وسوسه نشم. شاید فقط برای پسری اینترنتی خرید کنم. این یه قوله. برای عید هم همه چیز دارم و نمیخوام خریدی بکنم. انقدر این چند ماه بعد از بارداریم برای خودم خرید کردم که واقعاً کمدم جا نداره. باشد که سر  قولم بمونم.

دو هفته دیگه جشن دندونی پسری رو برگزار می کنیم. باشد که از پسش بربیام چون مدتهاست که مهمونی ندادم. کارهای خونه تکونی رو هم بعد از دفاع شروع می کنم و ایشاله زود تموم می کنیم. مبل هم در اولین فرصت باید سفارش بدیم. باید مدیریت کنم که به همه این کارها برسیم که زمان هم خیلی نداریم.

خدایا از شر حفظم کن که روزی من دست خودته....

 

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 240 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 18:54