تفلد تفلد تفلدش مبارک.....

ساخت وبلاگ

امروز هجدهم فروردینه، پارسال این لحظات داشتن منو آماده می کردن که ببرن اتاق عمل و پسری رو ازم جدا کنن که وارد این دنیای عجیب و غریب بشه. یه زایمان برنامه ریزی نشده و عجله ای که البته همیشه خدا رو شکر می کنیم که به خیر گذشت.

امروز دومین روز کاری از سال جدید هست. دیروز انقدر خوابم میومد که واقعاً نمی تونستم تمرکز کنم حتی چیزی بنویسم. شب دیر خوابیده بودیم و من هم به خاطر گلو دردم قرص خورده بودم و از یه طرف هم پسری شب خوب نخوابید و خلاصه سر کار خواب خواب بودم.

دیروز یه دعوای اساسی با همسری داشتم. ظاهراً سر کارش به خاطر جابجاییها دعواش شده بود و کلاً حال و حوصله نداشت، منم درک نکردم و بهش توپیدم و اونم توپید و قهر کردیم و بعد از چند ساعت اومد منت کشی و آشتی شدیم. راستش نمیدونم زن و شوهرای دیگه هم انقدر دعوا می کنن یا نه؟!!!! اصلاً نمیدونم تا چه اندازه طبیعیه. راستش دو سه سال اخیر به این نتیجه رسیدم که هر دوی ما از هم ناراضی هستیم، فکر می کنم که من اصلاً  آدم ازدواج نبودم. من به درد زندگی مشرک نمی خوردم. متاسفانه همه ما دنبال پر کردن خلاهایی از زندگیمون هستیم که از بچگی تا حالا همراهمون بوده. منم داستانم همین بوده از وقتی وارد اجتماع شدم، فکر می کردم خوشبختی یعنی ازدواج کردن. یه جورایی از خانواده ام دور بودم، کسی نبود توی خانواده باهاش راحت باشم عین دوست بشه برام. نه پدر نه مادر نه خواهر و نه برداری که بتونه این خلاء رو توی زندگی من پر کنه. انقدر تنها بودم که دلم می خواست یکی باشه که بهش تکیه کنم. بله خوب خانواده خیلی مهمه توی تصمیماتی که آدم توی زندگیش می گیره. شاید اگه من این خلاء رو نداشتم میذاشتم بزرگتر بشم و درک بهتری از ازدواج پیدا کنم یا ازدواج نمی کردم. من می تونستم مهاجرت کنم و زندگی جدیدی برای خودم درست کنم. ضمن اینکه همسر هم می تونست ازدواج بهتری داشته باشه و درگیر زندگی با من نمی شد.

اینارو گفتم که بگم امروز که تولد پسری هست تمام ذهن من پره از اینکه آیا تربیت درستی داره؟!!! آیا آینده اش روشنه. واقعیت اینه که توی این یک سال من مادر خوبی برای پسری نبودم. امیدوارم که مسبب مشکلات توی زندگی پسری نباشم. پسرم امیدوارم درکم کنی و منو به خاطر تمام کوتاهی ها ببخشی و بذاری به حساب بلد نبودن و تربیت اشتباهی که نسل به نسل منتقل شده و به من هم رسیده.

تعطیلات خوب بود و کلی استراحت کردیم اما زندگی باید جریان پیدا می کرد و کار رو شروع می کردیم. خدایا توی این سال جدید کمک کن که به اهدافمون برسیم. کمک کن که زندگیمون پر برکت باشه. کمک کن سلامتی و عشق توی خونمون موج بزنه. بهم کمک کن که دوباره مثل قبل عاشقانه همسری رو دوست داشته باشم و براش همراه خوبی باشم، کمک کن هیچ جای زندگی پام نلغزه و دلم همیشه برای همسر بتپه. کمک کن مادر خوبی برای پسری باشم و با پرستارش بسازه و امسال خوب بزرگ بشه و مشکلی پیش نیاد. کمک کن به خانواده هامون احترام بذارم، شرایطشون رو درک کنم و هواشون رو داشته باشم. کمک کن توی کارون پیشرفت کنیم و درآمدمون زیاد باشه و به پولمون برکت بده. کمک کن که به خواسته هامون برسیم در پناه خودت. خدایا بهت ایمان دارم و مطمئنم که هستی و پناه زندگی خانواده کوچیک ما هستی.

یک دو سه به امید خدا و با انرژی زیاد سال جدید رو شروع می کنیم.......

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:26