بی سیاست کی بودی....

ساخت وبلاگ

خوب باید بگم که من در طول حدود 12 سالی که کار کردم هیچ وقت سیاست لازم رو در قبال مدیر و همکارهام نداشتم. هیچ وقت هیچ وقت.

مثل همیشه این همه زحمت کشیدم خودم رو ثابت کنم اما هیچی به هیچی. هیچی هیچی هم البته نه، الان من بده هستم و عنتر خانوم روابطش با مدیر بیسته و عین بنز داره پیش میره. یعنی جملات مدیره وقتی باهام حرف میزد توی گوشمه که نه ایشون حق نداره این کار و بکنه و اون کارو بکنه، بعد الان به من میگه ایشونم طفلی حق داره شما بسته ای نمی تونه نفوذ کنه!!!! یعنی همون قدر حرف که از دهن من کشیده (شایدم بیشتر) از دهن اینم کشیده ولی مال اون براش جذابتر بوده گویا. خلاصه که همین لحظه تصمیم گرفتم که بیخیال این جنگ بشم. اصلاً همه چیز مال خودتون.  ماموریت رو تعطیل کنم، این همه کاری که توی دستم نگه داشتم ریلیز کنم عنتر خانوم برداره و خوشحال بشه. خلاصه که تصمیم دارم یه آدمی رو توی زندگی حسابی خوشحال کنم. سگ خورش.....

بهم ثابت شده که خدایی همیشه هست که هوای منو داره وگرنه من بی سیاست الان باید می رفتم کشکمو می سابیدم. خدا جونم مثل همیشه هوامو داشته باش و بذار که اوضاع خودش برام خوب پیش بره. یه بارم اومدم به یه آدم اعتماد کنم و فکر کردم میشه روش حساب کرد و رفتارش عادلانه هست این شد. اشتباهم اعتماد کردن به آدمهاست، هیچ آدمی توی این دنیا قابل اعتماد نیست. خدایا فقط تویی که کنارم هستی و هواداریم. توکلم و پناهم به خودت....

پ ن: خیلی آرومترم چون گوشه ذهنم و دلم عذاب وجدان داشتم که پشتش حرف زدم و زیرابش رو زدم اما الان می بینم که عنتر خانوم بیشتر زیراب زده و در واقع این به اون در تازه طلبکارم هستم. خدایا منو ببخش و دیگه توی موقعیت بدگویی و غیبت و زیراب زنی قرار نده......

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 192 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:26