دختره دیوونه

ساخت وبلاگ

خوب بنده دچار دیسک کمر خفیف شدم. باید برم فیزیوتراپی و البته آب درمانی. خلاصه که دردها بی دلیل نبودن و فراتر از یه گرفتگی معمولی بود و من به این نتیجه رسیدم که خاک بر سر پزشکای شرکت!!! والا به خدا...

فردا صبح تا شب میرم ماموریت توی گرمای کلافه کننده عسلویه، واقعاً چه کنم با اون گرما. سر کار برای اولین بار در زندگیم همه چیز خوبه به جز این دختره عن و لوس که واقعاً نمیدونم چی کارش کنم. خیلی متوقع و پرروئه و جالبه که تکلیفش با آدم معلوم نیست. یه روز قیافه میاد، یه روز با مدیر دعوا ممی کنه و هیجاناتش رو میریزه بیرون و با من درد دل می کنه. خلاصه دیوونه است و کل تمرکزش هم الان رو حواشیه و آدم رو اذیت می کنه. سعی می کنم بهش بی تفاوت باشم اگه انگلوکم نکنه.

دوره آموزشی که رفتم خیلی خوب بود ولی ادامه داره منتها ادامه اش منو ثبت نام نمی کنن. مردم انقدر سر این موضوع کلنجار رفتم باهاشون. دیگه واقعاً بیخیال شدم یه دوره ساده است دیگه حالا خوبه خارج از کشور درخواست ندادم انقدر فیلتر می کنن و نه میارن.

حدود دو هفته دیگه عروسیه کارت دعوت که نیومده ولی دیگه تصمیم دارم برم موهام رو رنگ کنم هر چه باداباد. همسری یه پروژه جدید گرفت و من خیلی خوشحالم چون انگار پرداختشونم روونه. خدایا توکل به خودت.

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 191 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:26