انتقال ویروس به پسری....

ساخت وبلاگ

متاسفانه پسری ما هم سرما خورد. دیروز تب داشت و پرستارش الکی می گفت بهش استا داده ولی نداده بود تا بعد از ظهر که خودم رسیدم خونه و سریع استا رو توی دهنش ریختم و با اینکه خیلی ناراحت شد چون خواب بود ولی تا قطره آخر مجبورش کردم بخوره. کم کم تبش اومد پایین و دو تایی خوابیدیم و بیدار که شدیم دوباره داغ بود و با اینکه اصلاً رضایت نمیداد ولی دوباره بهش استا دادم و خدا رو شکر بعد از اون دیگه تب نداشت و کل شب دمای بدنش عادی و خوب بود. منتها ساعت نزدیکای 4 بود که بیدار شد و استفراغ شدید کرد. از اونجایی که پتوش کثیف شد هیچ جوره راضی نمی شد با پتوی دیگه ای بخوابه. اینجوری شد که مجبور شدیم ساعت 4.5 صبح لباسشویی رو روشن کنیم!!! حدود 5.5 بود که پتوش آماده شد و دادیم بغلش و بچه بالاخره خوابید و ما هم ساعت 7 مجبور بودیم بریم سرکار.

الان بنده سر کار هستم و کل دیشب فقط 4 ساعت خوابیدم. ظهر هم باید بریم پسری رو ببریم برای پاسپورتش که شاید تعطیلات بتونیم بریم تفلیس و من نمیدونم واقعاً با این حالش میشه بردش یا نه. آخر هفته هم واکسن 18 ماهگیشه و کلاً من دارم روانی میشم. یعنی من امروز با این خستگی مفرط و عذاب وجدان انتقال ویروس به پسری و کلافگی بی حالیش قسم خوردم که حتی حرف بچه دوم رو هم نزنم. انقدر سختیها داره که اصلاً نمی تونم درک کنم یه بار دیگه هم برگردم و این مسیر رو طی کنم. خدایا یادم نره ها این روزا.....

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10