تی وی دیواری!

ساخت وبلاگ

یعنی اگه قابلیت داشت، شک ندارم که زار می زد و ضجه می زد، انقدر که این پسری آزارش میداد. انقدر که پدرشو درآورده بود. خلاصه به خاطر همه آزارهایی که این مدت از دست پسری کشید مجبور شدیم رو روی دیوار نصبش کنیم. دیروز یه نصاب تلويزیون اومد و کارش رو انجام داد و از ساعت 3 ظهر تا 7.5 از کار و زندگی ما رو انداخت. همه کارهاشم همسری خودش انجام داد و نهایت 500 تومنم پیاده شدیم!!! بگذریم از پول شلفی که قبلترش دادیم و اضافه کاری همسری که پرید و خستگی خیلی زیادی که کنار همه درد سرهای این روزا باهامون بود.

امشب باید تا کرج بریم برای جشن عروسی یکی از فامیل همسری. انصافاً روز کاری عروسی رفتن جزء مشقت بارترین کارهای زندگیه. خصوصاً وقتی خیلی خسته هستی. آخر هفته همسری میره و بعد از یه ماه دیوارچینی رو تحویل می گیره. کاری که قرار بود یه هفته ای انجام بشه. خلاصه که من فکر کنم پروژه ساخت این ویلا دو سالی باهامون باشه. توکل به خدا دو سال شاید خیلی مهم نباشه، مهم اینه که راه رو اشتباه نریم و به خیر بگذره و ضرر نکنیم.

هوا آلوده هست و سرفه های من انگار تمومی نداره و شدتش بیشتر هم شده. خدایا نفس کشیدن رو ازمون نگیر. واقعاً زندگی توی این شرایط خیلی سخت شده و انگیزه و امید رو از آدم می گیره. کاش تموم بشن این روزهای نحسی که گریبان همه مردم رو گرفته. خدایا روزیمون رو زیاد کن و این راه باریکه رو ازمون نگیر. توکل به خودت........

 

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 197 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 20:39