ضعف شخصیتی

ساخت وبلاگ

امروز شنبه لعنتی و کسل کننده تشریف داره. به آخرای سال نزدیک شدیم و من عاشق حال و هوای دو هفته آخر سال هستم. بی صبرانه منتظرم که روزای آخر سال و شور و شوق بازار تجریش و خیابون شریعتی و خیابون ولیعصر رو تجربه کنم.

آخر ساله و استفاده مدیرا از ابزارشون یعنی تمدید نکردن قرارداد داغه و من خیلی حس سرخوردگی دارم. خیلی حس تنهایی می کنم. میدونم که هیچی نمیشه ولی واقعاً تهدیدش هم برای آدم زشت و آزاردهنده هست. بعضی وقتا که دچار این شرایط پیچیده و غیر انسانی میشم با خودم فکر می کنم که علت این رفتار ضعف خودمه. شاید خیلی مظلومم، شاید بلد نیستم از حقم دفاع کنم. شاید شخصیت محکم و قدرتمندی ندارم. شاید به اندازه کافی غرور ندارم. راستش گاهی اوقات تشخیص خوب و بد هم برام مشکل میشه. و این برای یه زن سی ساله خیلی احمقانه و ابلهانه هست. گاهی اوقات نمی تونم تشخیص بد شیوه درست رفتار چیه. خدایا کاش دنیا دنیای یکرنگی بود. کاش بدی و کدورت نبود. کاش همه چیز سفید بود. کاش برادرم دوستم داشت. کاش بهش تکیه می کردم. کاش کنارم بود. چقدر دلم تنگ شده برای اینکه برادرم باشه که سنگ صبورم باشه که باهام خوب باشه.

خدایا کاش این احساسات رو در من می کشتی. کاش قوی بودم. کاش رفتار بقیه برام مهم نبود. کاش سنگ بودم. میشه کمکم کنی. من خیلی ضعیفم. میشه کنارم باشی. تنها کسی که تنهام نذاشته تویی. مثل کوه پشتم باش. خدایا مثل همیشه به وجودت احتیاج دارم......

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 280 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33