این روزها برگه یادداشتهای جلوماز حساب و کتاب پول و موجودی آخر ماه و آخر سال به حساب و کتابهای روز دقیق نینی دار شدن تبدیل شده. یادداشت می کنم و عصرش می برم میزنم روی یخچال که همش جلوی چشمم باشه. توی روز ساعتها سرچ می کنم راجع به تمام مسائلی که الان باید بدونم و بر اساس آن نینی خوشگل مهمون دلم بشه. انقدر لذید و دوشت داشتنی هست این روزها که دلم میخواد غرق این روزها بشم و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم. انقدر عاشق یادداشتهای کوچیک حاصل از سرچها و مطالعات هستم که انگار توی دلمدارن قند آب می کنن.
از لحظ روحی هم فکر می کنم شرایط خوبی دارم و کاملاً آمادگی مامان شدن دارم. این روزها حسی در من غلیان داره که چیزی فرای تا حسهای دنیاست. صرفاً خوشحالی یا حس مختص و ویژه نیست. یک حس عمیق و تلفیقی که من رو بسیار مشغول کرده.
خدایا خودم و همسرم رو به تو می سپارم. عاقبت این اتفاق رو به خیر کن که بدون تو همه چیز غیر ممکن هست. خدایا پناه زندگی کوچیکمون باش.