دیدن روی ماهت....

ساخت وبلاگ

دیروز عصر از سونوگرافی زنگ زدن که ویزیت شنبه رو یادآوری کنن که من سریع ازش خواستم که وقتم رو جابجا کنه و چهارشنبه بریم. خیلی غیر منتظره خانم منشی گفت چهارشنبه پر هست ولی فردا ساعت 16:40 کنسلی داریم اگه میخواید جابجا کنم براتون. این شد که من و بابا امروز سه شنبه روی ماهت رو می بینیم. انگار می دونستی مامان دیگه نمی تونه انتظار بکشه. مرسی مادر جان. دیشب از ذوق و هیجان و نگرانی نتونستم بخوابم. فکر کنم ساعت سه شب بود که خوابم برد. هیجان دیدنت نذاشت خواب به چشمم بیاد. عزیز مادر سالم باشه و روی ماهت رو سالم و سلامت بهمون نشون بده عزیز جان.

امروز صبح باباییت این متن پر احساس رو برات نوشت و قرار شد چون توی وجود منی، من پیام رسونش به تو باشم. عزیزم قدر این بابای متعهد و مهربون و قوی رو همیشه بدون، خوشحالم که اگه روزی من نباشم با وجود بابایی خیالم از همه چیز راحته. دعا کن ایشاله سالیان سال سایه اش بالای سرمون باشه عزیز مادر و خدا پدربزرگت رو بیامرزه.

 

پسر گل من سلام

چند وقته که من و مامان با وجودت کلی شادیم و کلاً همه چیز یه رنگ دیگه ای گرفته...

سختی زیاد بوده البته سختی که نه....

بیشتر نگرانی.....

و از همه بیشتر مامانت خیلی اذیت شده پسرم.

پس باید همیشه قدرشو خیلی بدونی و ازش ممنون باشی عزیزم.

امروز 23 آبان هست.

امروز روزی هست که یکی از اونایی که همیشه آرزوی دیدنت رو داشت،

سالها سال پیش از بین ما رفته.

مطمئنم اگه بود خیلی خیلی خیلی دوستت داشت. خیلی پسرم.

الان هم همیشه حس می کنم که وجود تو، خیلی خوشحالش کرده... مطمئنم....

بابا مسلم هم مثل من و مامانت منتظر هست تا تو به دنیا بیای و ببینه تو رو پسرم....

ازش میخوام که برای سلامتی تو و مامان سمیرا دعا کنه....

دوستت دارم

بابا مرتضی

خدایا بچه مون رو به خودت و بزرگیت می سپارم. خودت حافظش باش.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:26&nbsp توسط ستاره  | 

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 209 تاريخ : جمعه 26 آبان 1396 ساعت: 21:48