هفته نوزدهم

ساخت وبلاگ

این هفته ها بارداری خیلی راحتتره. فکر کنم علت اصلیش هم اینه که خبری از تهوع دائمی لعنتی نیست. فقط بوی یخچال و بوی تند مایع دستشویی خونه و دیدن مو توی غذا حالم رو بد می کنه. خستگی رو خیلی نمی فهمم چون دائم در حال استراحت هستم و خوابم خوبه!!! خارش شکمم زیاده و گاهی دلم میخواد پوستم رو چنگ بزنم. این روزها بزرگ شدن شکمم رو که می بینم خوشحال و راضی میشم از قد کشیدن گل پسرم اما وقتی می بینم دونه دونه لباسهام بهم کوچیک میشه و روونه انباری میشه دلم می گیره از هیکل جدیدم و نگران میشم که چطور می تونم وزنم رو برگردونم!!!! البته اینکه من توی این مدت مجبور به استراحت زیاد شدم، تپلم کرده و همه اضافه وزنم مربوط به بارداری نیست. همسری هم که دائم لوسم می کنه و غذا به خوردم میده. وزن قبل بارداری من 55 کیلو بود و الان متاسفانه به 61 کیلو رسیدم که خیلی این افزایش زود بود. وزنی که به عمرم روی ترازو ندیده بودم!!! گاهی اوقات توی وجودم تکونهایی رو حس می کنم اما مطمئن نیستم بیبی جانمه یه نه. خیلی دوست دارم حس اون لحظه رو. جوجه مامان ببین نیومده چقدر عزیزی که من و بابا همه فکرمون شدی تو و بزرگ شدنت و سلامت بودنت به لطف خدا.

این روزها دارم لحظه شماری می کنم که شنبه بشه و بریم سونوگرافی قیافه ماه بچه ام رو ببینیم و جنسیتش رو هم قطعی بهمون بگن. انقدر هیجان دیدنت رو دارم که تصمیم گرفتم چهارشنبه بریم اما متاسفانه وقتمون رو جابجا نکردن. عزیز مامان سالم باش و حسابی توی شکم مامان شیطونی کن تا مامان عمیقاً حست کنه و با تکونهات جون بگیره و عشق کنه.

عزیز مامان، این روزها بابایی خیلی برای من و شما زحمت می کشه و از جون مایه میذاره. در کنار همه غر زدنها و تغییرات رفتاری من عمدتاً آرومه و درک می کنه و مسائل رو مدیریت می کنه. با اینکه مجبوره دیر از سر کار بیاد اما اجازه نمیده من و تو تکون بخوریم و همه چیز رو برامون فراهم می کنه. مادرجونت هم کل این مدت کم نذاشته و همیشه برای سر حال شدن من و تو غذا برامون فرستاده. قدرشون رو بدون و همیشه دوسشون داشته باش شیرین مامان.

نمیدونم تا شنبه که میریم سونو بنویسم یا نه. به خاطر همین ترجیح میدم الان حسم رو بنویسم. بیبی من یه پسر خوشگل و ناز و سالمه که خیلی هم خوب رشد کرده (همیشه توی سونوگرافیها سنش چند روزی بیشتر بوده پسرم) و شنبه هم من و بابایی رو کلی شاد می کنه.

خدایا پناه خانواده کوچیک ما باش. خدایا بچه ام رو به خودت می سپارم.خودت نگهدارت باش.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۶ساعت 9:51&nbsp توسط ستاره  | 

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 204 تاريخ : جمعه 26 آبان 1396 ساعت: 21:48