بیخیال دنیا و آدمهاش

ساخت وبلاگ

خدا رو شکر موقع بارداری من خانم ایکس تشریف نداشت و تقریباً بارداری در آرامشی داشتم. خدایا ازت ممنونم. شاید توی کل سابقه کاری من به جز سالهای اول کارم، بی تنش ترین دورانم نه ماه بارداری بود و خدا رو بابت این لطفش شاکرم.

شاید این گره های ارتباطی که توی محل کار برام پیش میاد و ازم انرژی فوق العاده ای می گیره برای اینه که بفهمم چقدر زندگی خصوصی خوبی دارم که بفهمم چقدر همسر فهیم و با شخصیتی دارم که بفهمم چقدر پسرم خوش اخلاق و صبوره. بفهمم که چقدر اعتماد و امنیت توی زندگی خانوادگیمون هست.

نمی دونم توی این داستانها چقدر مقصرم اما ایراد خودم رو می دونم. ایراد اصلیم اینه که زیادی به حرف و رفتار بقیه اهمیت میدم. واقعیت اینه که من نمی تونم رفتار بقیه رو مدیریت کنم، من اونقدر قدرت و توانایی و جاذبه و کاریزما ندارم که قادر باشم سیستم رو عوض کنم، نمی تونم اینجا رو هم ترک کنم چون منافع مالی خانواده و اجتماعی موندن خودم در گرو اینجا موندنه. پس باید بی خیال باشم، باید رهاشون کنم، باید بپذیرم که یه عده دلشون میخواد مسخره کنن، دلشون میخواد با هم باشن و منو قاطی خودشون نکنن، باید بپذیرم یه عده از جنس من نیستن ولی هستن و کنار من دارن کار می کنن. دیگه بعد از ده سال نباید این کار برام خیلی سخت باشه. خوبیش اینه که منافع مالی و امنیت شغلیمون هم خیلی به هم وابسته نیست. پس باید بپذیرم که هستن و پشتم حرف میزنن و باهام حال نمی کنن. کلاسم رو باید ببرم بالا و اصلاً اهمیتی ندم که چی میگن و چی فکر می کنن و چی کار می کنن.

خدایا کمکم کن این بار بتونم. کمکم کن حساسیتها و اهمیت دادنهای بیجا رو در خودم از بین ببرم. خدایا کمک کن برام چاه نکنن و دسیسه نچینن فقط همین. مثل همیشه روی خودت حساب کردم. کمک کن انرژی مثبت قبلم برگرده. یا خدای مهربون کمکم کن....

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 201 تاريخ : شنبه 24 آذر 1397 ساعت: 23:39