در گذر از مارپیچ زندگی....

متن مرتبط با «مفهوم ضرب المثل تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم» در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... نوشته شده است

اعتراف نامه از بچه داری بعد از 19 ماه و 2 روز

  • من امروز میخوام يه چیزایی رو بنویسم که بعداً با خوندنش یادم بیفته که بچه داشتن هر چقدر هم شیرین باشه و زندگی رو معنادار کنه، سختیهای عجیبی داره. و بعدها بخونم و با خوندنش هیچ وقت فیلم یاد هندوستان نکن, ...ادامه مطلب

  • گرفتاریت رو شکر......

  • امروز از یه آدمی که ده سال قبل ازش بدی دیده بودم یه خبری شنیدم؛ گویا گرفتار یه ماجرای کلاهبرداری شده. راستش دروغ نگم عمیقاً خوشحال شدم. دقیقاً مثل اون روزی که شنیدم همکار اسبقم که اومد ازم خواستگاری ک, ...ادامه مطلب

  • تعویض پرستار

  • اصلاحات پایان نامه رو امروز براش ایمیل کردم و امیدوارم دوباره اذیتم نکنه. اگه تایید کنه میرم که امضای راهنمای احمقم رو بگیرم و صحافی و ایشاله گرفتن مدرک. و ایشاله به دنبالش افزایش حقوق البته امیدوارم., ...ادامه مطلب

  • پایان نامه تایید و تمامممممممممممممممممممم

  • باورم نمیشه. اصلاً باورم نمیشه. داور بیشعور اصلاحات پایان نامه رو تایید کرد. یعنی تموم شد؟!!!! خدایا مرسی. هر چند لذت فارغ التحصیلی روز دفاع ازم گرفته شد ولی خدا رو شکر به خیر گذشت. خدایا شکرت تموم شد, ...ادامه مطلب

  • دندونهای قشنگت رو قربون

  • دوباره ناراحت شدم نمیدونم چرا از من انقدر بدش میاد. اصلاً فضا رو هم باز نمیذاره باهاش حرف بزنی. قبلاً دو بار باهاش حرف زدم. یه بارش دعوا شد، یه بارش هم نتیجه نگرفتم. نمیدونم چرا انقدر با من ناراحته. ه, ...ادامه مطلب

  • ورود به ماه نهم بارداری

  • امروز وارد ماه نهم شدیم و دیگه همه چیز داره واقعی تر و جدی تر میشه. هفته سی و پنجم بارداری هفته بزرگ شدن جثه نازنین تو بود پسرم و به خاطر همین تکونات یه دفعه ای کم شده و الان ضربه های گاه و  بیگاه و کش اومدنهای بدنت هست که بهم انرژی میده و شارژم می کنه. این روزها دلم میخواد زودتر بگذرن و بیشتر ذهنم رو معطوف تو و زایمان کنم. راستش سر کار اومدن هم سخت و ه, ...ادامه مطلب

  • روزشمار تا آخر سال!!!

  • پنجشنبه دکترم نبود و قرار شد که یکشنبه بریم برای ویزیت. روزی که ریپورت سونو رو گرفتم، تمام پارامترها رو یکی یکی توی اینترنت زدم و همه اش هم خدا رو شکر نرمال بود. اما از اونجایی که دکترم خیلی سختگیر و وسواس تشریف دارن، مطمئن بودم بالاخره یه چیزی از توش درمیاره و منتظر هرگونه انرژی منفی از سمتش بودم!!! عصری رسیدم خونه و با خودم فکر کردم سریع خورش ترش واش درست کنم که هم راحتتره و هم اینکه زود می پزه و بعدش با خیال راحت می تونم برم مطب. توی راه مرغ خریده بودم و درآوردم و شروع کردم شستن و خلاصه رفتم روی دور تند و غذا رو پختم و ظرفها رو شستم و دراز کشیدم روی تخت تا یه ربع استراحت کنم و بعدش اسنپ بگیرم.ساعت 8:20 توی مطب بودم و زودتر از من همسر جان رسیده بود و منتظرم ایستاده بود. مطبش بی نهایت شلوغ بود و من تصور نمی کردم اونقدر زود بخوایم بریم توی اتاق پزشک. ساعت 9 رفتیم تو و دکتر اومد مثل دفعه قبل با دست معاینه کرد و با لهجه اصفهایش گفت عالیه پاشو!!!! رفتیم با همسر روی صندلی نشستیم و ریپورت سونو رو دید و گفت خیلی خوبه!!!! مگه این نبود که دفعه قبل گفت بچه پایینه باید کمربند ببندی و استراحت کنی!!!! بهش که گفتیم جواب داد شاید همون کمربند برده بالا!!!! مگه میشه من کلاً دو هفته هم کمربند رو استفاده نکردم تازه بگذریم از اینکه توی این ماههای آخر قرار نیست رحم بالا و پایین بشه چون رشد خودش رو کرد, ...ادامه مطلب

  • بارداری واقعی!!!

  • ورود به ماه ششم بارداری یا علمیش همون هفته بیست و دوم بارداری همراه با بزرگ شدن قابل توجه شکم من بود. یه دفعه شکمم طوری بزرگ شد که واقعاً دیگه شبیه حامله ها شدم!!! تا قبل از این انگار چاق شده بودم و شکمم شکل شکم حاملگی نبود ولی الان گردالو شدنش خیلی بامزه ست و کاملاً شکل حامله ها شدم. یبوست از روز اول بارداری با منه و با اینکه میوه و سالاد زیادی می خورم همچنان اذیتم. اما چیزی که بیش از هر چیز این روزها اذیتم می کنه، خارش شدید شکممه، طوریکه دلم میخواد پوستم رو با ناخونهام بکنم!!!! تکونای بیبی جانم برام مشهوده و وقتی چیزی حس نمی کنم نگران میشم و می ترسم. از دیشب بچه ام کز کرده و اصلاً بازی بازی نمی کنه و حسش نمی کنم. در اینجور مواقع فقط امیدم به خداست که امن و امان باشه و جاش خوب باشه. افزایش صعودی وزنم این روزها تبدیل شده به یه فوبیا برای من و هر بار که میرم روی ترازو، وزنم از روز قبل بیشتره!!! و من موندم که چطور این همه سال وزنم رو تونسته بودم متناسب نگه دارم و چاق نشم. کلاس بارداری پنجشنبه راجع به تغذیه بود و من از اون روز دارم سهم کربوهیدارات و میوه رو می شمارم و محدودترش کردم چون با این نتیجه رسیدم که مصرف زیاد این دو تا باعث افزایش وزن بیش از حد نرمال من شده. یکی از نگرانیهای من در طول این مدت این بود که چطور این همه وسیله رو توی اتاق جا بدم. خلاصه جمعه رفتیم و یه ت, ...ادامه مطلب

  • داستان من و عطرهام بعد از ازدواج

  • امروز دلم خواست که یه پست بذارم و همه عطرهایی که بعد از عقد تا حالا داشتم و دارم رو معرفی کنم و حسم رو راجع به هر کدوم بنویسم: 1- عطر دیور جادور(Dior Jadore):اولین عطری که دوره عقدم از بانه خریده بودیم و به نظرمون اصل میاد و هنوز یه کوچولو ازش دارم. قيمت اين عطر رو الان توی عطرافشان دیدم که 365 هزار تومن هست. به نظرم یکم نجومیه برای این عطر و با این قيمت پیشنهادم گزینه های بعدی هست و قطعاً من دیگه این عطر رو با این قیمت نمی خرم. عطر گرمیه و به درد تابستون نمی خوره اما توی فضای بسته توی زمستون خوب و دل انگیزه. 2- نیناریچی (Nina Ricci Love in Paris): اين عطر من ماندگاری خیلی خوبی د,داستان من و دندانپزشک,داستان من و عشقم,داستان من و,داستان من و دکتر,داستان من و پرستار,داستان من و خانم معلم,داستان من و معلم,داستان من و زهرا ...ادامه مطلب

  • تا پول داری رفیقتم، قربون بند کیفتم....

  • دیشب تا ساعت 2.5 شب بیدار بودیم. اینم از آخر هفته ما، یعنی به هیچ عنوان از اول سال تا حالا چیزی به اسم تفریح و گردش و استراحت برای ما مفهوم نداشته!!! اما خوب اینم بگم که پرده هامون خیلی ناز و شکیل شدن. خیلی قیافه خونه عشقمون رو عوض کرد. انقدر که من الان ذوق دارم 45 دقیقه بگذره و برم کلاس زبان و کوییزی که اصلاً براش نخوندم رو بدم و سریع بپرم خونه و جلو پرده ها بشینم و ذوقشون رو بکنم. خواهری اومد تهران و فاز جدیدی از زندگی رو شروع کرد. امروز که باهاش حرف میزدم هی از برادر دومی می گفت که روز جمعه رفته کمکش و کل مدت اثاث کشی اونجا بوده. راستش خیلی آدم خواستنی و محبوب,تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم,معنی تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم,معنی ضرب المثل تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم,مفهوم ضرب المثل تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم,انشا درباره ی تا پول داری رفیقتم قربون بند کیفتم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها